تصاوير منتخب

پایگاه خبری فیروزه کویر (امامزاده سیدجلال الدین )

قابل توجه ادارات دولتی و همشهریان عزیز
ارسال پیامک تبلیغاتی ، جشن ها ، جلسات ، مراسم تشیع ، ترحیم ، ختم و ... پذیرفته میشود .
برای اطلاعات بیشتر با شماره ۰۹۱۳۳۹۲۷۵۱۲ تماس حاصل نمائید .

بایگانی

پربحث ترين ها

پربازديدترين ها

پيوندها

تصاوير برگزيده

۰

سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص

اخبار

سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص
بخش دوم گفت و گوی شهیدخبر با فرزند تنها شهید روحانی غواص؛
سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص/اصرار مردم بر دفن پیکر تنها شهید روحانی غواص در شهر/رفع مشکلات روحی فرزندان شاهد در «هیئت فرزندان شهدای اسلام»

 لابلای صحبت های فرزند شهید متوجه شدم که مردم کرمان برای دفن شدن پیکر شهیدشیخ شعاعی در محل زندگیشان انقدر اصرار دارند؛ غبطه خوردم؛ و به فکر فرو رفتم. چطور می شود سهم برخی از سفره انقلاب 20شهید غواص و گمنام شود و سهم برخی برداشتهای نامشروع و سهم خواهی از بیت المال؟! هردو سهم می خواهند. یکی استخوانهای شهید روحانی شهرش را؛ و دیگری ...

 در بخش «اول» این گفت و گو،آمد که خانواده شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی، چطور با دیدن یک خواب از بازگشت پیکر با برکت و مطهر شهیدشان مطلع شدند.
در گفت و گوی شهیدخبر(شهیدنیوز) با "حسین شیخ شعاعی" فرزند تنها شهید روحانی غواص داشته است، از چگونگی انتخاب محل آرامگاه ابدی شهید و مزار ایشان گفته خواهد شد. 
شهید حجت الاسلام شیخ شعاعی به قم برای تحصیل(طلبگی) و زندگی نقل مکان می کند. قبلا کرمان زندگی می کرده. بطوری که فقط دختر اول وی در کرمان متولد شده است و دو فرزند دیگر متولد و بزرگ شده ی این شهر هستند.
شهید شیخ شعاعی وقتی در کرمان بوده دوست و همرزم حاج قاسم سلیمانی- ژنرال نام آشنای دنیا- بوده است. حاج قاسم خانواده شیخ شعاعی را به خوبی می شناسد و به یاد دارد. به طوریکه وقتی بین فرزندان شهید و مردم شهید دوست کرمان و مادر شهید، اختلافی بر سر محل دفن شهید بالا می گیرد، مردم کسی را جز حاج قاسم نمی شناختند تا وساطت کند. (البته حاج قاسم در اینگونه امر خیر ها ید طولایی دارد که فرزند شهید به ما کمی از آن را گفت تا مفصل این قضیه را از باجناق شهید شیخ شعاعی جویا شویم.)

سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص/اصرار مردم بر دفن پیکر تنها شهید روحانی غواص در شهر/رفع مشکلات روحی فرزندان شاهد در «هیئت فرزندان شهدای اسلام»

تنها پسر شهید و تصمیم گیرنده در مورد مکان تدفین شهید گفت: اگر سردار امر می کردند، در همان لحظه هر جایی که می گفتند ایشان را به خاک می سپاردیم، اما این اتفاق نیفتاد.

سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص/اصرار مردم بر دفن پیکر تنها شهید روحانی غواص در شهر/رفع مشکلات روحی فرزندان شاهد در «هیئت فرزندان شهدای اسلام»
اصلا چه شد که اختلافی پیش آمد؟
خانواده شهید، سالهاست که در قم زندگی می کند. وقتی پیکر بابا شناسایی شد؛ بر اساس فرمایش حضرت امام(ره) که فرمودند: «در موضوع حضانت، فرزندان شهید را از مادرشان جدا نکنید و در موضوع محل دفن، محل سکونت و خواست فرزندان را در نظر بگیرید»، این حق به ما داده شد تا تصمیم بگیریم پیکر شهید(پدرم) را کجا به خاک بسپاریم؛ قطعا و بدون شک ما از همان ابتدا خواستیم تا پدر پیش خودمان باشد و در قم مراسم تشییع و خاکسپاری انجام شود. تا بتوانیم بعد از تقریبا سی سال که پیکر ایشان تفحص و شناسایی شده است؛ زود به زود سر مزارش برویم.
خب به رسم ادب، به کرمان رفتیم؛ تا رضایت مادربزرگمان(مادرشهید) را هم بگیریم. اما مهر مادری مادر شهید، قدرت زیادی داشت و آنشب اجازه خاکسپاری را به ما در شهر قم نداد.
آنشب خیلی مستاصل بودم. راهی جز توصل به روح پدرم نداشتم. از طرفی بعد از سی سال که پیکر شهید شناسایی شده و ما می توانستیم سنگ مزاری را برای صحبت کردن با پدر خطاب قرار دهیم؛ از طرفی عشق مادر شهید و مردم کرمان ما را در دوراهی بدی قرار داده بود.
وضو گرفتم و به پدرم متوصل شدم؛ تا خودش گره گشایی کند. صبح روز بعد، برای خداحافظی به منزل مادربزرگ و بعد به گلزار شهدای کرمان رفتیم.
بمحض ورود به گلزار شهدای کرمان، خواهرم زانو زد و گفت: «دیشب در عالم خواب دقیقا همین منطقه با کوه‌ها و مناطق سرسبزش را بابا به من نشان داد» حتی آن سراشیبی را.

سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص/اصرار مردم بر دفن پیکر تنها شهید روحانی غواص در شهر/رفع مشکلات روحی فرزندان شاهد در «هیئت فرزندان شهدای اسلام»
خواهرم با جزئیات آن گلزار شهدا را بیاد داشت.
بعد از زیارت مزار شهدا، تصمیم گرفتیم تا به خواست خود شهید عمل کنیم و ایشان را در گلزار شهدای کرمان همراه 19 شهید غواص دیگر(که جمعا 20شهید با پدرم از 175شهید غواص می شدند) به خاک بسپاریم. از اینکه هم مادر شهید، هم مردم کرمان، و هم بابا را به واسطه این تصمیممان خشنود کردیم و از حق خودمان گذشتیم خوشحالیم. ما به عشق بابا این مسافت را با جان و دل می پیماییم و بر سر مزارش می رویم. طی کردن این مسافت برای ما عشق بازیست.
تنها پسر شهید افزود: اما خواستار تشییع پیکر، و وداع با ایشان، در شهر خودمان(قم) شدیم.

سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص/اصرار مردم بر دفن پیکر تنها شهید روحانی غواص در شهر/رفع مشکلات روحی فرزندان شاهد در «هیئت فرزندان شهدای اسلام»

پدر همان کاری را کرد که زمان حیاتش می کرد

وی ادامه داد؛ روزی که بابا را آوردند قم، چهارشنبه فکر می کنم 14مرداد بود، تا جمعه بعد از ظهر مراسم وداع و تشییع پیکر ایشان طول کشید؛ خیلی مراسم با شکوه و در عین حال عجیبی بود. پیکر شهید را خیلی جاها برای متبرک شدن آن مکان و عشق به شهید طلب می کردند.

مسئول برگزاری مراسم تشییع از من پرسید می خواهید پیکر پدر را به منزل برای وداع بیاوریم؟ گفتم: ما از خداوند همین را می خواستیم. مراسم خیلی با شکوهی بود. به مسئول برگزاری مراسم گفتم: خیال نکنید این برنامه ریزی را شما انجام داده اید، این دقیقا همان زندگی است که شهید داشته، یعنی از مسجد به هیئت، بعد به حرم و بعد سر زدن به ایتام...

سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص/اصرار مردم بر دفن پیکر تنها شهید روحانی غواص در شهر/رفع مشکلات روحی فرزندان شاهد در «هیئت فرزندان شهدای اسلام»

خیلی برایم جالب بود، در این سه روی که مراسم تشییع و وداع طول کشید پیکر پدر جاهایی رفت که ما اصلا برایش برنامه ریزی نکرده بودیم؛ مثلا در بین راه به یکباره پیکر را بردند در هیئتی که جمعیت لوتی مسلکی داشت. و آنها خیلی نسبت به این شهید عرض ارادت کردند. اتفاقا پدر زمانی هم که زنده بودند و برای تبلیغات وقتی به جایی می رفتند سعی داشتند هوای این قشر را بیشتر داشتند. خصوصا هوای افراد ترد شده از جامعه را.

یتیم نوازی شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی/ وقتی بود فرزندان شهدا نمی دانستند بنیاد شهید هم هست

روزی به روستایی در کرمان رفتم، متوجه شدم پدر در این روستا هم برای تبلیغات می رفتند. یکی از خانواده شهدا گفت: تا وقتی پدر بود، ما نمی دانستیم بنیاد شهیدی هم هست.

یکی از بچه های آنجا اظهار کرد: پدر شما یکروز برای تبلیغات به اینجا آمده بود، داشتیم خانه می ساختیم و بنایی داشتیم؛ شهید شیخ شعاعی لباس روحانیت را درآورد و آستین ها را بالا زد و کمک کرد.

در قم هم با وجود اینکه ارادت به شهید زیاد بود، و همه طلب می کردند تا پیکر را حتی برای دقایقی به منزلشان یا هیئتشان یا ... ببریم اما با توجه به شناختی که از بابا داشتم؛ دلم می خواست به تعدادی بچه یتیم سر بزنیم. 

خلاصه با یک جا تماس گرفتیم، نشد. با دومین مسئولی که تماس گرفتیم فورا استقبال عجیبی کرد. بچه ها در یک مسجد جمع و پیکر پدر را بینشان بردیم.

سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص/اصرار مردم بر دفن پیکر تنها شهید روحانی غواص در شهر/رفع مشکلات روحی فرزندان شاهد در «هیئت فرزندان شهدای اسلام»

"هرچه منتظر بودم، حسین، تنها پسر شهید ادامه این ماجرا را بگوید؛ متاسفانه صدایی از پشت تلفن نمی آمد. 

گفتم: الو، آقای شیخ شعاعی؟! قطع شد؟! این فرزند رشید شهید بلاخره خودش را جمع؛ و بغضش را قورت داد در حالی که صدایش می لرزید و حال ما را به حال خوبش گره زد ادامه داد"

بچه هایی که بی سرپرست بودند؛ افتادند روی پرچم جمهوری اسلامی ایران و پیکر بابا، دقیقا همانی بود که پدر می خواست تا لحظه آخر هم از بچه های یتیم دل نکند. به آنها گفتم این پدر من است، بعد از سی سال پیشم برگشته و باهم پیش شما آمدیم. (فرزند شهید این جملات را با حال و هوای آسمانی تعریف می کرد)

سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص/اصرار مردم بر دفن پیکر تنها شهید روحانی غواص در شهر/رفع مشکلات روحی فرزندان شاهد در «هیئت فرزندان شهدای اسلام»بعد از سی سال نبودن، سه بار به منزل برگشت تا از فرزندانش دلجویی کند

قبل از این، خواهرانم با مادرم بین جمعیت ماندند و از آمبولانس ناگهانی جدا شدند و نتوانستند وداع کنند، و بعدا مارا پیدا کردند. به همین دلیل راننده آمبولانس می خواست دلجویی کند و گفت باید با همین خودرو همراه پیکر پدر، شما را به منزل برسانم و بعد از آنجا به سمت کرمان بروم.

ماهم پذیرفتیم. زمانی که رسیدیم درب منزل،مادر تا مارا دید گفت "می دانستم شیخ محمد بدون خداحافظی از پیش ما نمی رود"

منهم به راننده گفتم امکان ندارد نهار نخورده بگذارم بروید کرمان. آنها نمی پذیرفتند ولی بلاخره خود را داخل حیاط ما دیدند.

راننده آمبولانس گفت: پیکر شهید داخل خودرو است نمی توانیم آنرا رها کنیم.

پیکر را آوردیم داخل تا راننده و مسئولی که باید پیکر شهید را به کرمان می رساند، نهار بخورند. فرشی که پدر همیشه رویش نماز می خواند را مادر پهن کرد؛ تا برای آخرین بار با پیکر پدر وداع کند. در این سی سال این تنها باری بود که منزلمان از حضور پدر بهره مند شده بود. آن لحظه دنیا پشتم بود چون بابا به خانه برگشته بود. (وداع و نهار راننده و همراه حدود یک ساعت طول کشید.)

 

بعد پیکر را دوباره سوار آمبولانس کردیم تا بروند. که یکدفعه راننده اجازه خواست تا کرمان همسرش را همراه ببرد، تا این مسیر طولانی را تنها نباشند. بر کمال نا باوری که آن مسئول همش بیان می کرد دیر شده است، با خونسردی و آرامش گفت: بله می توانی همراه همسرت تا کرمان بیایی.

راننده می خواست با آمبولانس به دنبال همسرش برود؛ که آن مسئول گفت نمی توانم امانت(پیکر شهید) را با شما تنها بگذارم. مسئولیت سنگینیست.

انگار بابا دلش نمی خواست بعد از سی سال که به منزل برگشته بود، و خانه را پر نور کرده بود، از ما دل بکند و برود. به همین دلیل برای بار سوم پیکر را پیاده کردیم.

سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص/اصرار مردم بر دفن پیکر تنها شهید روحانی غواص در شهر/رفع مشکلات روحی فرزندان شاهد در «هیئت فرزندان شهدای اسلام»

نمی توانم احساسم را بیان کنم. که آن لحظات چقدر حضور پدر برایمان زیبا بود و چه لحظات شیرینی بود.

خلاصه راننده همسرش را همراه آورد و ما که قرار نبود به کرمان برویم نتوانستیم بابا را تا آنجا تنها بگذاریم. بنابراین اجازه خواستیم تا همراهشان برویم.

در مسیر پشت پدر حرکت می کردیم؛ شب بود. نوای دلنشین مداحی از بلندگوهای خودروی ما پخش می شد. نور چراغ گردان آمبولانس در بیابان های اطراف جاده، می رقصید. اشکهایم گاهی دیدم را مختل می کرد. وصف آن لحظات غیر قابل توصیف است. 

در بین راه به روستاهایی رفتیم،یکی از آن روستا، اتفاقا روحانی پای منبر ، از شهدای گمنام غواص می گفت. که ما به خواست خدا و پدر با آمبولانس از راه رسیدیم. تا لحظاتی آنجا بمانیم سپس مسیر را ادامه دهیم.

جمعیت به یکباره دور خودرو را گرفت. مردم با عشق و اشک نامه هایی می نوشتند و بمن می دادند و می خواستند حاجتشان را از پدر بخواهم. روحانی گفت نمی دانم در جمعیت کیست که پیش خداوند جایگاه خاصی دارد که امروز این شهید عزیز را به اینجا آوردند. خیلی خوشحال بودند. با محبت ویژه ای که به شهید داشتند ما را بدرقه کردند و به مسیر ادامه دادیم.

حدود 10 روزی که از شناسایی پیکر شهید تا تشییع و تدفین ایشان، زمان گذشت از بهترین لحظات زندگیم بود.

سهم مردم کرمان از سفره انقلاب 20شهید غواص/اصرار مردم بر دفن پیکر تنها شهید روحانی غواص در شهر/رفع مشکلات روحی فرزندان شاهد در «هیئت فرزندان شهدای اسلام»

تنها پسر، تنها شهیدروحانی غواص، به جمع «هئت فرزندان شهدای اسلام» پیوست/رفع مشکلات روحی فرزندان شاهد در «هیئت فرزندان شهدای اسلام»

این فرزند شهید در خصوص هیئت فرزندان شهدای اسلام گفت: با توجه به اینکه سالروز شهادت، 175شهید غواص، 20مرداد است، ما بدنبال این بودیم تا نخستین مراسم سالگرد شهادت ایشان را برگزار کنیم. که به طور اتفاقی با یکی از فرزندان شهدایی که در هیئت فرزندان شهدای اسلام حضور دارد؛ در فضای مجازی آشنا شدم. او به من گفت چرا نمی آیید در این هیئت مراسم بگیرید، و توضیحاتی در رابطه با این هیئت به من داد که با شنیدن آن افتخار کردم و خوشحالم که می خواهم ضمن اینکه سالگرد بابا را در کرمان در تاریخ 20مرداد برگزار کنیم؛ در هیئتی از جنس فرزندان شهدا نیز این مراسم را در تاریخ 14مرداد، برگزار خواهیم کرد. این اولین حضور من در این هیئت است و انشاءالله به طور مستمر پنجشنبه اول هر ماه قمری در جمع برادران و خواهرانم(فرزندان شاهد) حاضر خواهم شد.

شیخ شعاعی ادامه داد: به دلیل اینکه بچه های شاهد گاهی با مشکلات روحی مواجه اند و یک حالت گوشه گیری دارند؛ این هیئت و دور هم جمع شدن می تواند اتفاق میمون و خوشایندی باشد تا یادگاران شاهد مثل پدران خود که زمان جنگ با هم متحد بودند؛ اتحاد خود را حفظ کنند و از حال و روزگار هم باخبر باشند.

 

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی